*◄থৣ   ـ؋ـاطمـہ زهرا 💖থৣ►

*◄থৣ ـ؋ـاطمـہ زهرا 💖থৣ►

با توکل به خدا و حضرت غایب میخوام مطالبی جالب و مذهبی در اختیارتون بزارم حتما دنبال کنید خیلی ممنون یا حق

غزوه جنگ خندق

✞✞   ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ · 1400/10/03 20:20 ·

این غزوه بنام خندق نامبردار است.خَندَق (به فارسی‌ سره: کَندَگ) نهر پرآب یا خشک و دست‌ساخت است که در قدیم گرداگرد شهر یا لشکرگاه می‌کندند تا از ورود دشمنان یا سیل جلوگیری شود. واژهٔ خندق عربی‌شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی «کَنده» است. در زبان‌های کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به‌کار می‌رفته‌است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر.

وقتی محمد، پیامبر اسلام،بنی نضیر را، به دلیل خیانت، از سرزمینشان اخراج کرد، آنان راهی خیبر شدند و دیگر یهودیان را به جنگ با محمد تحریک کردند[۲]؛ بنی‌نضیر همچنین به مکه رفتند و قریش را به نبرد بامحمد واداشتند. قریش، پیشنهاد نمایندگان یهود را پذیرفت و به جنگ با محمد رهسپار شد. در این نبرد، هم‌پیمانان قریش بنی‌سلیم و غطفان و بنی‌اسد نیز به جنگ‌جویان سپاه مکه پیوستند. سپاهیان قریش، ده هزار تن و سه لشکر بودند که فرماندهی همه آن‌ها با ابوسفیان بود. بنی‌خزاعه، محمد را از برنامه قریش و جنبش ایشان آگاه کردند. پیامبر اسلام، برای جنگ یاران ویژه خود را گردآورد. برخی پیشنهاد کردند که به شیوه قلعه‌داری از یثرب، دفاع کنند و از بالای دژها و نقاط بلند با دشمن نبرد کنند. سلمان فارسی که با شیوه‌های جنگ ایرانیان آشنایی داشت، پیشنهاد کرد که گرداگرد شهر را خندق بکنند تا از پیشرفت دشمن به درون شهر جلوگیری شود و سپس با ساختن دژها و سنگرها در اطراف خندق، یا پرتاب تیر و سنگ، از گذر یافتن دشمن از خندق به سوی شهر، جلوگیری شود و پیامبر اسلام پذیرفت. کار کندن خندق با شتاب آغاز شد؛ کندن هر ناحیه‌ای از خندق به یک گروه از مسلمانان واگذار گردید و هر فردی به کندن چهل ذراع واداشته شد. یهودیان بنی‌قریظه نیز در کندن خندق، به مسلمانان یاری رساندند. کار خندق در شش روز به پایان رسید و برای آن درهایی گذارده شد و نگهبانی هر در به قبیله‌ای واگذار گشت و زبیر بن عوام به سرپرستی پاسداران درهای قلعه گمارده شد.

پس از عقب نشینی نیروهای قریش، مسلمانان سرزمین های قبیله یهودی بنی قریضه را محاصره کردند. پس از 25 روز محاصره، بنی قریضه بدون هیچگونه قید و شرطی خود را به مسلمانان تسلیم کردند. پس از تسلیم شدن آنان، مسلمین قلعه ها و مواضع آن ها با تسخیر کردند. محمد پیامبر اسلام یکی از صحابه خود به نام سعد ابن معاذ را برای قضاوت برای سرنوشت بنی قریضه انتخاب کرد و سعد حکم داد که همه مردان بنی قریضه کشته شوند، امکلاشان بین مسلمانان تقسیم شود و زنان و کودکان به اسارت برده شوند.

 

این حکم توسط محمد تایید شد و پیامبر اسلام عنوان داشت که این حکم بسیار به حکم خدا نزدیک است. پس از آن، وی دستور داد تا مجازات انجام شود و همه مردانی که به سن بلوغ رسیده بودند توسط علی بن ابی‌طالب گردن زده شدند. طبری تعداد کشته شده ها را 600 تا 900 نفر اعلام کرده است. در منابع دینی اهل سنت تعداد کشته ها دیده نمی‌شود اما آمده است که همه مردان و یکی از زن ها سر بریده شدند. به گفته ابن کثیر، چهار آیه قرآن به مجازات شدن بنی قریضه مربوط است

سرانجام، پنج تن از سپاه مکه به نام‌های عمرو بن عبدود، عکرمة بن ابوجهل، هبیرة بن وهب، نوفل بن عبدالله و ضرار بن خطاب موفق شدند از خندق بگذرند. در نبردهای تن به تن، عمرو بن عبدود به دست علی بن ابی‌طالب کشته شد. نوفل بن عبدالله پس از گذشت از خندق، سقوط کرد و سنگباران شد که در آن میان علی وارد خندق گشت و او را در آن میان کشت. ابوسفیان از ترس این‌که مسلمانان بدن نوفل را به انتقام حمزه، مثله کنند پیشنهاد کرد که پیکر مرده او را به ده هزار دینار بخرد؛ اما محمد نپذیرفت.

سپاه قریش پس از کشته شدن نوفل بن عبدالله و عمرو بن عبدود پراکنده شدند. محمد، حذیفه را مأمور کرد که از خندق گذشته از اوضاع دشمن اطلاعاتی به دست بیاورد. صبح، سپاه مکه آن‌جا را ترک گفته و کسی باقی نمانده بود.

 

1. امر به معروف و نهى از منكر

 

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

 

چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است» 1

 

چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود كه اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

 

« مـگـر نمـى بینید كه به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

 

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محكم و مستحكم بماند. 

 

2 ـ زنده كردن ارزشهاى اسلامى

 

حكومت اموى سعى بلیغ می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

 

از جمله ارزشهایى كه اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى كرده و حكومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى كرد این امور است :

 

الف ـ وحدت اسلامى :

 

پـیامـبر اكرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و كوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار كردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه كن مـى كرد تـا جائیكه یزید یكى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت كردند هجو می كند.

 

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى كمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

 

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام كرد.

 

و نیز اخـتـلافـاتى كه بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند كه عرب كتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى كه از ایران و سایر كشورهاى غیر عربى در عراق و كشورهاى عربى زندگى مى كردند تصنیف و تالیف كردند و بر عكس موالى كتابهایى علیه اعراب نوشتند كه این حركت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى كرد.

 

ب ـ حریت :

 

چـنانكه مـى دانیم و در تـواریخ مـذكور است در دوران حكومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاكم در این دستگاه مستبد بود كه بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاكم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانكه حجاج بن یوسف ثقفى یكى از حكام زمان عبدالملك مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم كه انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ كس را قدرت و جرئت آن نبود كه به نحوه كردار و رفتار ناشایست حكام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

 

حسین علیه السلام قیام كرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد كه چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است كه هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود كه قیام ها یكى پس از دیگرى شروع شد تا حكومت اموى را ریشه كن نمود.

 

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت كربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

 

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

 

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یك از خلفاء همانند على علیه السلام به فكر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشكلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد كردند كه نتـوانست راهى را براى تنویر افكار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

 

و در زمان حكومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلكه مى كوشیدند تا جامعه را به فساد بكشانند زیرا حكومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند كنار بیایند چه كه مردم صالح و شایسته همواره مخالف حكومت هاى ضد خدایى هستند از این رو كوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحكم (( النّاس على دین ملوكهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلكه ترسی هم از ارتكاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانكه رئیس حكومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت كه به هیچ یك از شرایطى كه در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد كرد و حاكم كوفـه نیز به امـانى كه به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نكرد.

 

و مردم كوفه كه با همین سیره نشو و نما كرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی كه به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منكر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این كه فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند كه اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم كرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

 

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم كوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید كه میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

 

این تیره بختان با كمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم!

 

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را كه در جامعه آن روز مرده بود زنده كند.

نماز شب اول قبر

✞✞   ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ · 1400/10/03 20:11 ·

نماز لَیلَةُ الدّفن یا نماز شب اول قبر، از نمازهای مستحبی که در شب اول قبر برای میت خوانده و به او هدیه می‌شود. این نماز، نماز هدیه و نماز وحشت نیز نامیده می‌شود. برای این نماز دو رکعتی، سه صورت نقل شده که براساس نقل مشهور، در رکعت اول بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم پس از حمد، ده مرتبه سوره قدر خوانده می‌شود و سپس ثواب آن به میت هدیه می‌شود. نماز لیلة الدفن را در هر زمان از شب اول قبر (از اول شب تا صبح) می‌توان خواند؛ اما بهترین وقت آن بعد از نماز عشا است.

 

هنگامی که فردی از دنیا می رود خواندن نماز شب اول قبر یا لیلة الدفن در شبی که میّت به خاک سپرده شده است توصیه فراوانی شده است. زیرا آثار و برکات فراوان نماز وحشت هم برای نمازگزار و هم میّت دارد.

 

نماز شب اول قبر نام های دیگری نیز دارد که برخی از آن ها عبارتند از: نماز هدیه(صلاه الهدیه)، نماز شب دفن(نماز لیله الدفن) و نماز وحشت (صلاه الوحشت).

 

به این سبب نماز وحشت نامیده شده که فردی که از دنیا رفته هنوز با عالم قبر انس ندارد و در خود احساس ترس و وحشت دارد و این نماز با فضل الهی وحشت را از او دور می‌کند. پس در واقع نماز رفع وحشت است نه نماز وحشت.

 

چگونگی ادای نماز

 

براساس روایات، سه شیوه برای نماز لیلة الدفن نقل شده است.

 

• صورت اول: بنابر این صورت که مشهور است، در رکعت اول بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدر خوانده شود و بعداز سلام نماز بگوید:«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را ببرد)

 

• صورت دوم: در رکعت اول یک مرتبه حمد و دو مرتبه سوره توحید (قل هو اللَّه) و در رکعت دوم یک مرتبه سوره حمد و ده مرتبه سوره تکاثر را خوانده و بعد از سلام نماز بگوید:«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را بگوید)»

 

• صورت سوم: در رکعت اول، بعد از حمد، دو مرتبه سوره توحید و یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم،‌ پس از حمد، ده مرتبه سوره تکاثر خوانده شود.

 

احکام نماز شب اول قبر

 

• اگر نماز لیلة الدفن به دو صورت نخست خوانده شود، بهتر است.

 

• نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر (از اول شب تا صبح) می‌شود خواند، ولی بهتر است در اول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.

 

• اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخیر بیندازند.

 

• می‌شود یک نفر چند مرتبه این نماز را به قصد اهداء ثواب به جا آورد.

 

• هر‌گاه شخص نماز وحشت را سهواً به غیر کیفیتی که ذکر شد به جا آورد باید اعاده کند؛ اگر چه یک آیه از سوره قدر یا یک آیه از آیةالکرسی را فراموش کرده بود بخواند.

 

• اجیر کردن و اجرت گرفتن برای خواندن نماز وحشت جایز است و احتیاط آن است که به عنوان بخشش و احسان به نمازگزار بذل نمایند و او هم نمازش را بدون در نظر گرفتن وجه مالی بخواند.

 

ثواب خواندن نماز شب اول قبر

 

پیامبر (ص) درباره ثواب خواندن این نماز فرمود:

 

«بر میت ساعتی سخت‌تر از شب اول قبر نمی‌گذرد. پس بر مردگان خود رحم کنید و برایشان صدقه دهید و اگر نتوانستید، دو رکعت نماز برای شخص درگذشته بخوانید. پس همان لحظه حق تعالی هزار فرشته به سوی قبر او می‌فرستد که با هر فرشته جامه‌ای و حلّه‌ای است، و تنگی قبر او را تا روز نفخ صور وسعت می‌دهد و به نمازگزار به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع می‌کند، حسنه عطا می‌کند و او را چهل درجه بالا می‌برد.»

 

عامل کاهش فشار قبر

 

محدث نوری در کتاب دارالسلام نقل می‌کند که استادش ملا فتحعلی سلطان‌آبادی عادت داشت که هرگاه فردی از دوستان خاندان اهل‌بیت از دنیا می‌رفت و او خبردار می‌شد، دو رکعت نماز شب دفن (نماز وحشت) برایش می‌خواند؛ خواه او را می‌شناخت یا نمی‌شناخت. هیچ‌کس از این عادت ملا فتحعلی آگاه نبود، تا روزی یکی از دوستان، در راهی او را ملاقات کرد و گفت: دیشب فلان شخص که به تازگی از دنیا رفته را در عالم خواب دیدم و از چگونگی حال او بعد از مرگش پرسیدم. او گفت: من بعد از مرگ در تنگنای سختی قرار گرفتم و هنگام حسابرسی، مرا به‌سوی عذاب بردند؛ تا اینکه فلانی (نام شما را برد) دو رکعت نماز برای من خواند؛ همان دو رکعت، مرا از عذاب نجات داد. خدا پدرش را رحمت کند که به من چنین احسانی نمود. آنگاه آن شخص، از سلطان‌آبادی پرسید، آن دو رکعت نماز، چه نمازی بود؟ و او طریقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت) برای او بیان کرد.

ویژگی های قرآن و عترت

 

«اَنتُم عِبادَ اللهِ نُصُبُ أمرِهِ وَ نَهیِهِ وَ حَمَلَهُ دینِهِ وَ وَحیهَ وَ أمُنَاءُ اللهِ عَلی اَنفُسِکُم وَ بُلَغائُهُ اِلِی الاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیکُم وَ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَیکُم وَ بَقیَّهٌ استخَلَفَها عَلکُمُ: وَ مَعَنا کتابُ اللهِ النّاطِقُ وَ القُرآنُ الصّادِقُ و النُّورُ السّاطِعُ وَ الضّیاءُ اللّامِعُ، بَینهٌ بَصائِرُهُ، مُنکَشِفَهٌ سَرائِرُهُ، مُتَجلِّیَهٌ ظَواهِرُهُ، مُغتَبَطَهٌ بِهِ أشیاعُهُ، قائِدٌ اِلی الرِّضوانِ إتِّباعُهُ، مُؤدٍّ اِلی النَّجاه استِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللهِ المُنَوَّرَهُ وَ عَزائِمُهُ المُفَسَّرَهُ وَ مَحارِمِهُ المَحَذَّرَهُ وَ بَیَّناتُهُ الجَالِیهُ وَ بَراهینُهُ الکافِیَهُ وَ فَضائِلُهُ المُندُوبَهُ وَ رُخَصُهُ المَوهُوبَهُ وَ شَرائِعُهُ المَکتُوبَهُ؛

شما ای بندگان خدا که پرچمداران امر و نهی خدایید و حاملان دینی و وحی می باشید و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید! بدانید که امام به حق، خود در میان شماست و اطاعت او پیمانی است که از پیش با شما گرفته اند و پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینی است که برای شما باقی مانده است. کتاب ناطق خدا با ما اهل بیت است؛ قرآن راستگو، نور فروزان و شعاع درخشان که بیان و استدلال های آن روشن و اسرار و باطن آن آشکار است، ظاهر آن جلوه گر و پیروان آن زبانزد جهانیانند.

پیروی قرآن، انسان را به بهشت می کشاند؛ سخن شنوی از آن، به نجات می انجامد، به وسیله ی قرآن به حجّت های نورانی خدا، واجبات تفسیر شده، محرّمات نهی شده، استدلال های جلوه گر، براهین کامل هدایت گر، فضایل پسندیده، مستحبّات بخشوده و به قوانین و آیین واجب شده ی پروردگار، می توان راه یافت.»

رهاورد بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

 

«فَأنَارَ اللهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) ظُلَمَها وَ کَشَفَ عَنِ القُلُوبِ بُهَمَها وَ جَلَّی عَن الأبصَارِ غُمَمَها وَ قامَ فِی النّاسِ بِالهِدایَهِ فَانقَذَهُم مِنَ الغَوایَهِ وَ بَصِّرَهُم مِن العَمایَهِ وَ هَداهُم اِلِی الدِّینِ القَویمِ وَ دَعاهُم اِلی الطَّریقِ المُستقیمِ. ثُمَّ قَبضَهُ اللهُ الیهِ قَبضَ رأفَهٍ وَ اختیارٍ وَ رَغبهٍ و إیثارٍ، فَمُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله و سلم) مِن تَعَبِ هَذِهِ الدّارِ فی راَحَهٍ قَد حُفَّ بِالمَلائِکَهِ الأبرارِ وَ رِضوانِ الرَّبِّ الغَفّارِ وَ مُجاوَرَهِ المَلِکِ الجَبّارِ صَلّی اللهُ عَلی اَبی نَبیِّهِ و اَمیِنهِ و خِیرَتِه مِنَ الخَلقِ وَ صَفیِّهِ وَ السَّلامُ عَلیهِ و رَحمَهُ اللهِ و بَرکاتُهُ.

«ثُمَّ التَفَتَت اِلی اَهلِ المَجلِسُ وَ قالَت:»

پس خدای بزرگ، تاریکی های جاهلیّت را به وسیله ی محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن ساخت و مشکلات و تیرگی کفر را از قلب ها زدود و پرده ها را از جلوی دیدگان برداشت.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای هدایت در میان مردم به پا خواست و آنان را از گمراهی نجات داد و از کوری و کوردلی رهانید و به سوی دین استوار الهی رهنمون شد و همه را به راه راست فراخواند تا روزی که خدا بر اساس رأفت و رحمت خویش، او را به نزد خود برد که به دیدار او راغب و سزاوار بود.

پس رسول خدا، هم اکنون از رنج این دنیا راحت است و گرداگرد او را فرشتگان گرفته اند و در رضوان و خشنودی خدا غرق است که در جوار رحمت ملک جبّار آرمیده است.

درود خدا بر پدرم که نبیّ و امین خدا بر وحی و برگزیده ی او بود. سلام بر او و رحمت و برکات خدا بر او باد.»

فلسفه ی بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)

 

«وَ اَشهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِختارَهُ وَ انتَجَبَهُ قَبلَ اَن اَرسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبلَ اَنِ اجتباهُ وَ اصطَفاهُ قبلَ انِ ابتَعَثَهُ، اِذِا الخَلائِقُ بِالغَیبِ مَکنُونَهٌ وَ بِسترِ الأهاویلِ مَصُونَهُ وَ بِنهایَهِ العَدَمِ مَقرونَهٌ، عِلماً مِنَ اللهِ تَعالی بِمَآلِ الُامُورِ وَ اِحاطَهٍ بِحَوادِثِ الدُّهُورِ وَ مَعرِفَهً بِمَواقِعِ الاُمُورِ.

اِبتَعَثَهُ اللهُ اِتماماً لِأَمرِهِ وَ عَزیمَهً عَلَی اِمضاءِ حُکمِهِ وَ اِنفَاذاً لِمقادیرِ حَتمِهِ، فَرَأیَ الاُمَمَ فِرَقاً فی أدیانِها، عُکَّفَاً عَلی نِیرانِهِا، عِابِدَهً لِاَوثانِها، مُنکِرَهً للهِ مَعَ عِرفانِها؛

گواهی می دهم که پدرم محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده ی اوست. خدا او را قبل از آنکه بیافریند، انتخاب کرد و پیش از آنکه بفرستد، به نام نیکو، نام گذاری فرمود و پیش از بعثت به پیامبری برگزید.

آن هنگام که هنوز مخلوقات در حجاب غیب پنهان بودند و در تاریکی نیستی پوشانده و آثاری نداشتند.

انتخاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس علم خدا به آینده ی امور و احاطه و تسلّط او به حوادث روزگاران و شناخت خدا به سرنوشت هر چیزی بود. پیامبر را برانگیخت تا امر خود را تمام کند و آنچه را که مقدّر ساخته به انجام رساند. پیامبر دید که هر فرقه ای دینی دارد و به روشنایی شعله ای روی آورده و بت های خود را پرستش نموده و خدا را با آنکه می شناختند، انکار کردند.»

شناخت خدا

 

«المُمتَنعُ مِن الابَصارِ رُؤیَتُهُ وَ مِنَ الاَلسُنِ صِفَتُهُ وَ مِنَ الَاوهامِ کَیِفَّیتُهُ. اِبتَدَعَ الاَشیاءَ لا مِن شَیءٍ کانَ قَبلَها وَ انَشأها بِلا احتِذاءِ اَمثِلَهٍ امتَثَلَها، کَوَّنها بِقُدرَتِهِ وَ ذرَءَها بِمَشیَّتِهِ مِن غَیرَ حَاجَهً مِنهُ اِلی تَکوینِها وَ لا فَائِدَهٍ لَهُ فِی تَصویرِها اِلَّا تَثبیتاً لِحِکمَتِهِ وَ تنبیبهاً عَلی طاعَتِهِ وَ اِظهاراً لِقُدرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبرَیَّتِهِ و اِعزازاً لِدَعوَتِهِ ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ وَ وَضَعَ العِقابَ عَلی مَعصیَتِهِ ذیادَهً لِعبادَهً عَن نِقمَتِهِ وَ حِیاشَهً لَهُم اِلی جَنَّتِهِ؛(۲)

خداوندی که چشم ها او را نمی توانند، بنگرند و زبان ها از وصف او عاجزند و وهم و خیال از درک ذات او فرو مانده اند، اشیای عالم را بدون اینکه چیزی موجود باشد، آفرید و بدون مثال و نمونه ای ایجاد کرد، با قدرت خود پدید آورد و با اراده ی خود ایجاد نمود؛ نه به آفریدن آنها نیازمند بود و نه از خلقت آنها سود می برد.

جز آنکه خواست حکمتش تحقّق یابد و همه را به اطاعت و بندگی آگاه نماید و قدرت خود را آشکار کند و به همه راه بندگی بیاموزد و دعوت خود را عزّت بخشد.

آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگی و عذاب را در مخالفت و سرپیچی، قرار داد تا بندگان را از عقوبت برهاند و به سوی بهشت سوق دهد.»

• خطبه ی اوّل در مسجد مدینه

اوّلین خطبه ی حضرت (علیهاالسّلام) در «مسجد مدینه» در حالی خوانده شد که ابابکر و جمعی از مهاجران و انصار در آنجا حضور داشند.
در همین حال به احترام آن بزرگ بانوی اسلام پرده ی سفیدی آویختند که سخنرانی را در پشت پرده آغاز کند.
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) قبل از آغاز سخن، ناله ی جان سوزی کشید که بسیاری از حاضران گریستند و پس از آنکه مردم آرام گرفتند، فرمودند:

۱٫ ضرورت شکر و سپاس الهی

«اَلحَمدُللهِ عَلی ما اَنعَمَ وَ لَهُ الشُّکرُ عَلی ما اَلَهَمَ و الثَّناءُ بِما قَدَّمَ مِن عُمُومِ نِعَمِ ابتدَأها وَ سُبوُغِ آلاءِ اَسداها وَ تَمامِ مِنَنٍ والاها، جَمَّ عَنِ الاِحصاءِ عَدَدُها وَ نَآی عَنِ الجَزاءِ اَمَدُها وَ تَفاوَتَ عَن الاِدراکِ اَبَدُها وَ نَدَبَهُم لِاستِزادَتِها بِالشُّکرِ لاتِّصالِها وَ استحَمَدَ اِلی الخَلائِقِ بِاجزالِها وَ ثَنّی بِالنَّدبِ اِلی اَمثالِها وَ اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ الّا الله وَحَدَهُ لا شَریکَ لَه، کلِمَهٌ جَعلَ الاِخلاصَ تَأویلَها وَ ضَمَّنَ القُلوبَ مَوصولَها وَ اَنارَ فی التَّفَکُّرِ مَعقُولَها؛ (۱)
ستایش، خداوند را بر نعمت هایی که به ما بخشیدو شکر او را بر آنچه الهام فرمود. حمد و ثنا بر خداوند، برابر نعمت هایی که از پیش فرستاد و همه ی نعمت هایی که آفرید و نعمت های فراوانی که به انسان ها عطا فرمود و تمام منّت ها و نعمت هایی که پیاپی فرستاد.
نعمت هایی که شمارش آن از توان انسان فزون تر و پاداش آن ناممکن و درک دامنه و گستردگی آن از ادراک و هوش بشر فراتر است.
مردم را به شکرگزاری فراخواند تا نعمت ها را پیاپی فرستد و به حمد و سپاس راهنمایی کرد تا نعمت ها را فزونی بخشد و با درخواست بندگان، نعمت ها را چند برابر نماید.
گواهی می دهم، به جز الله، خدایی نبوده و شریکی برای او نیست.»

تفسیر این گواهی و شهادت، اخلاص است و پای بند آن، قلب های آگاه که در پیشگاه تفکّر و اندیشه، معنای آن را روشن فرمود.»

عطر نماز

✞✞   ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ · 1400/10/03 17:54 ·

#عطر_نماز 🌼

 

♥️ پیامبر اکرم ص فرمودند:

 

🌸 هرگاه #وقت_نمازت رسید آماده آن شو وگرنه شیطان تو را سرگرم می کند.

 

📛 همه ترفندهای شیطان برای به تأخیر انداختن نماز است،

نمازت را اول وقت بخوان...😊🌹

 

 #نماز_اول_وقت 📿

#التماس_دعای_فرج 🤲

#منتظران_ظهور 💚

گفتگو میان پیامبر و شیطان

✞✞   ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ ✞✞ ıllıllıبـهـارıllıllı ✞✞ · 1400/10/03 17:50 ·

🔶روزی گفتگویی میان شیطان و رسول خدا(ص) اتفاق افتاد که پاسخ شیطان به سوالات ایشان شنیدنی است.

 

 🔶پیامبر اکرم(ص) در خانه اُمّ سلمه  نشسته بودند.کسی از همسر ایشان اجازه ورود خواست.حضرت رسول(ص) فرمودند:ابلیس است، در را به روی او نبندید نمی خواهم راهش ندهید در را باز کنید و بگذارید بیاید .

 

🔶وقتی ابلیس رو به روی پیامبر (ص) نشست، گفت من به اختیار خودم به اینجا نیامده ام، دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه ای با تو داشته باشم. حضرت فرمودند: من سؤالاتی دارم که تو باید به آنها جواب بدهی

 

🔶حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟

 

🔶با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم. حضرت پرسیدند: چرا؟

شیطان پاسخ داد: تو با این قدرت معنوی،مردم را هدایت می کنی و به آنها وعده قطعی می دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهی کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می دهی.

 

🔶حضرت رسول (ص) از شیطان پرسیدند: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی، شیطان گفت:من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. آنها وقتی گناه می کنند عاشق توبه هستند و از عذاب الهی دلهره دارند و به پدر و مادرشان احترام می گذارند. همچنین دشمن عالمی هستم که به علمش عمل می کند و دشمن کسی هستم که از کار خیر روگردان نیست.

 

🔶نظر شیطان درباره حضرت علی(ع )

 

🔶پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند

 

🔶حضرت رسول(ص)فرمودند:شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند. حضرت رسول(ع)فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.

🔶پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند

 

🔶پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند. حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود. پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند

 

🔶مسجد شیطان کجاست و چه کسانی مؤذن او هستند؟

 

🔶پیامبر (ص) از شیطان پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ شیطان گفت بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد.

 

🔶پیامبر خدا(ص) فرمود :با چه کسی هم غذا هستی؟

 

🔶شیطان گفت:زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی برند.

 

🔶رسول خدا(ص) فرمود:چه کسی پیش تو عزیز است؟

 

🔶شیطان گفت:کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظه ای تعطیل و رها نمی کند .

 

🔶حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: آیا تو مؤذنی هم داری؟

 

🔶شیطان گفت: کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند. حضرت فرمود شکار تو چیست؟

🔶شیطان گفت مردان چشم چران. پیامبر پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ شیطان گفت کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می ریزد

 

🔶شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟

 

🔶پیامبر(ص) فرمود:شیطان از چه کسی رضایت کامل داری؟ شیطان گفت:از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می کنند. (شیطان در حالی این سخنان را می گفت که آن زمان بدحجابی در شهر مدینه وجود نداشت)

 

🔶منبع از کتاب انوار المجالس

 

✯__♥️__✯__♥️__✯